واحد های مسکونی Le Corbusier در فارسی دربرداشت فوری ازunit می رسد
به چیدن ، چیدمان ترتیب و ترکیب ، علیرغم بیان تحمیل کنند ، عده ای ، اقامتگاه های فردی بطور مقرون ماهیت بی رحمانه و مغلوب ساختمان را از بین می برد .
بنابراین آن را به مقیاسی می رساند که در ان از حضور مردم کاسته نمی شود .
و به دلیل اندازه گیری این محظفه ها و یونیت ها هست که ممکن است مردم احساس راحتی کنند.
استفاده از اندازه گیری Modular با این نما آغاز می شود و در تمام جنبه های طراحی ادامه می یابد .
تمام صفحات خارجی ، مناطق داخلی ، کف ، سقف ، سطح دیوار ها ، تاثیر تعیین کننده تقسیمات در قسمت های ساختمان
با انسجام اقدامات و هم جوانب در واقع همه احساسات کاملا تحت کنترل است و با هم هماهنگ هستند
( Corbusier 1954 ) در خانه شخصی است که اصول Modular بطور کامل در unit اجرا می شود .
ابعاد هر اقامتگاه 24 متر و عرض ان 3.66 است که این ممکن است در مقایسه با خانه های سنتی بسیار باریک در نظر گرفته شود،
اما با استفاده از اصول Modular کوربوزیه معتقد بود که هر خانه یک ظرف عالی برای خانواده خواهد بود ( sharpe 1999)
طرح و مقطعی که در شکل روبرو نشان داده شده است بیشترین نظم و تربیت محل اقامت را نشان می دهد.
Unit برای پذیرایی از تعداد زیادی از افراد طراحی شده است بنابراین مدولار کلیدی برای اطمینان از این بود که نه تنها این خانه ها می توانند مردم را در خود جای دهند بلکه هر خانواده در فضای خود احساس خانه را می کند.
هر عنصر داخلی متناسب با نیاز های ساکنین خود ساخته شده است .
از اتاق های خواب باریک کودکان که فقط برای پذیرایی کودکان است ، تخت و اتصال به بالکن خصوصی ، تا طراحی فضای متصل به آشپزخانه تا محل زندگی و فراتر از ان طراحی یک بالکن خصوصی در نظر گرفته شده است .
که این موارد باعث شده اند ساکنین به دلیل حذف فضا های غیر ضروری ارتباط ذاتی عمیق با محل زندگی خود احساس کنند.
در شکل روبرو نشان داده شده است حتی با استفاده از روش مدولار و ایجاد یک فضای باریک ، فضای زندگی از حس و حال نیفتاده است . توانایی و قابلیت تاشو بودن درب ها و پنجره ها از همان روش های اتصال به طبیعت است که در طول تجربه و تحلیل Jorn Utzon’s Can Lis مورد بحث قرار گرفته است.
با این افزودن صندلی تک توسط لوکوربوزیه در کادر توسعه یافته می تواند احساس راحتی عمیق تری را تحریک کند . نشستن بر روی ان به این معناست که هم در دنیای واقعی و هم جهان فراتر از ان متصل باشید در حالیکه در ذهن ان هم کاملا احساس خانه دارید . اندازه ان مستقیما با اندازه انسان متناسب است بنابراین ممکن است احساس تعلق و مالکیت داخلی به ساکنین منتقل شود . این نمونه یک از استفاده لوکوربوزیه از مدولار است و به تاثیری که این روش مدولار بر تصور ساکنان از یک خانه دارد اشاره می کند.
مفهوم مقیاس انسانی یکی از مولفه های اصلی در طراحی مسکونی فرانک لوید رایت بود گرچه او سیستم اندازه گیری انسانی خود را مانند کوربوزیه ، توسعه نداد اما انگیزه او برای تولید طرح هایی که از طریق یک حسن دقیق مقیاس انسانی در جهت ایجاد ارتباط با ساکنین دارای اهمیت است.
بی اعتنایی رایت بر خلاف کوربوزیه به عظمت و انگیزه او برای تاکید بر ماهیت افقی طراحی تا جایی است که ادرس او هم می تواند در مقیاس انسانی مشخص شود .
هدف از طراحی های مسکونی رایت ایجاد هیبت یا تحت تاثیر دادن بیننده از طریق اغراق در طبیعت عمودی خانه نبود در عوض برای تامین اسایش سرنشین از طریق طراحی افقی تاکید داشت (wright 1955)
همانطور که قبلا در سرفصل هماهنگی گفته شد ،این اعتقاد رایت بود که از طریق تاکید بر ماهیت افقی طراحی هر دو شکل ساخته شده و جهان طبیعی می توانند ذاتا به هم پیوند خورند . همچنین مشخص شده است که ارتباط انسان با طبیعت تاثیر مهمی بر این تصور دارد که یک ساخنمان ممکن است به عنوان خانه در نظر گرفته شود بنابراین از طریق تاکید رایت به سطح افقی و در نتیجه استفاده از مقیاس انسانی می توان به ارتباط عمیق تری با خانه ان فرد دست یافت.
با وجود تفاوت ها در سبک شباهت های زیادی بین خانه wrights robie و Aaltos villa وجود دارد .
با نزدیک شدن ماهیت افقی هر دو طرح ابتدا کامل درک می شود.
Robie house از نوار های افقی استفاده کرد برای اتصال فرم ساخته شده به خط افقی زمین این امر تقریبا از طریق تمام عناصری که در قسمت بیرونی دیده می شوند ، حاصل می شود .
از نوارهای بر جسته سنگ اهک تا خط سقف متضاد و در نهایت اجر نما و اتصالات ملات منحصر به فرد که به حداقل رساندن تاثیر اتصال عمودی و تقویت خطوط افقی طراحی شده اند .
همه عناصر با هم کار میکنند تا هر گونه احساس عمودی را نفی کنند و بنابراین بر ارتباط 3 جانبه ساختمان ساکنین و منظره تاکید می کنند.
در ورودی هر دو طرح از فشرده سازی و ارتفاع استفاده می کند که مقیاس انسانی در واقع به این دلیل است که مقیاس انسانی طرح ها را برجسته می کند .
در مراحل نهایی که در شکل زیر نشان داده شده طراحی خانه رابی قادر است از یک روش معماری دیگر در مقیاس استفاده کند و توانایی خود را به عنوان یک خانه در نظر بگیرد .
این روش معماری شامل دستکاری در درک مقیاس از طریق غیر منتظره ای است .
همانطور که در محرک و امنیت در مورد ان بحث شد شرایط انسانی ایده های ایده های از پیش تعیین شده ای را درباره چگونگی عملکرد یک فضا بر اساس تجربیات گذشته ایجاد می کند سپس می توان ساکنین را از طریق اتفاقات غیر منتظره غافلگیر کرد .
مثلا درک ساکنین هنگام ایستادن در داخل درب به خود درب و درنتیجه قاب انسان محدود می شوند.
طبیعت افقی که با این رویکرد تجربه می شود دیگر قابل درک نیست اما لحظه ای می تواند این احساس و این لحظه غافل گیری منجر به فرد باشد که تنها احساس ظریف عمودی را هنگام ملاحظه خانه رابی تجربه شود .
هر چقدر که این لحظه حساس بی نتیجه بودن کند در ایجاد احساس مورد نظر هنگام ورود فوری به خانه بسیار مهم است و باعث می شود برداشت افقی از طریق این تجربه کاهش یابد از طریق این توانمندی معماری برای کوچک کردن درک فرد از فضا به یک قاب منفرد است که می توان با طراحی بر افق گسترده بسیار تاکید کرد.
بنابراین این امر باعث افزایش احساس تحریک پذیری بیشتری برای ساکنین خانه می شود .
در فصل های قبلی تاکید شده است که اگر طراحی آن به طور ذاتی به فرد منتصل نباشد، ممکن است خانههایی با کیفیت معماری صوتی نباشند.
اما از خانههایی که محل اصلی زندگی ما یعنی خانه غیر مقیم ما نیستند چطور؟
اگر یک خانه با توجه به نیازهای فردی که ساکن آن است طراحی نشده باشد چگونه ممکن است که هنوز هم آن را مانند خصوصیات خانه به وجود آوریم؟
با این حال این موضوع در اغلب موارد دیده میشود.
در بررسی وضعیت اجاره یک خانه یا بازدید از منازل دوستان یا خانواده خود، بدانید که علیرغم عدم ارتباط روانشناختی برخی از خانهها را که محل اقامت ما نیستند، را خانه تصور کنیم.
بنابراین آیا میتوان رویکرد "یک اندازه متناسب با همه" به خانه داشت؟
"ماشین زندگی" لوکوربوزیه مفهوم جالبی است که با این عقیده مطابقت دارد.
گفته میشود این خانهای جهانی است.
طرحی مبتنی بر "مدولور" که از طریق آن همه احساس راحتی میکنند و متناسب با تمام نیازهای انسان عمل میکند.
اما آیا واقعا یک خانه است؟
جستجوی نقل قول اصلی به معنای درک این مسیله است که شاید اینگونه نباشد.
لوگوربوزیه از طریق ترجمه صحیح آن "خانه یک ماشین برای زندگی" است، استفاده کرده است.
استفاده از "maison" (خانه) به جای "domicile" (خانه)، انتخاب جالب کلمات است، اما انتخابی است که بدون نتیجه قابل بررسی میباشد.
همانطور که در مرحله آغازین این مقاله بحث شد، یک خانه ممکن است یک ماشین برای زندگی در نظر گرفته شود،
این خانه با تمام ملزومات برای زنده نگه داشتن انسان و فعالیت در فضاهای آن ایجاد شده است.
اما همانطور که گفته شد، یک خانه الزاما خانه نیست. بازگشت به شکل q و سوالی که از آن پرسیده شده است بسیار جالب است.
ویلای savoye به عنوان مظهر فیزیکی لوکوربوزیه از اصل "ماشین برای زندگی" در نظر گرفته میشود،
بنابراین این سوال مطرح میشود که آیا این یک خانه است؟
غیرممکن است که بگوییم هرگز خانه محسوب نمیشود، همانطور که بحث شد، هر فردی ممکن استبرداشت خاص خود را از خانه داشته باشد.
ممکن است بسیاری در شاهکار مدرنیستی او گام بردارند و احساس کنند که این طرح ها با اعتقادات آنها همسو است
و بنابراین میتواند که یک خانه باش، اما به قول خود لوکوربوزیه، این یک ماشین برای زندگی است یعنی یک خانه است اما در واقع یک خانه نیست.
بنابراین خانه جهانی نیست. اما یک خانه ممکن است برای بسیاری از افراد خانه محسوب شود.
برای ترکیب یافته های اسمیت وسیکس مبنی بر اینکه مفهوم خانه ممکن است عمدتا متاهیتی فیزیکی داشته باشد،
با چند روش معماری مورد بحث که ادراک ما از فرم ساخته شده را تغییر میدهد.
میتوان فهمید که چرا ممکن استدر مکانهایی که خانه ما نیستند، احساس کنیم که در خانه خودمان هستیم.
در داخل این خانههای غیر مقیم است که ممکن است بیشترین درک از فیزیکی خانه آشکار شود.
دیدن ایده "اجاره" این فهوم را به روشنی آشکار میکند.
ما وارد خانه هایی میشویم که قبلا هرگز از آن نگذشته ایم و بلافاصله مشخص مب شود که خانه است یا نه.
این پیوند به رفتار غریزی انسان ربط داردکه قبلا در موردش بحث کردیم . (تیوری برش نازک)
بر خلاف خانههای دوستان یا خانواده ممکن است از طریق ارتباط شخصی، ارتباط روانشناختی داشته باشی، خانه اجاره ای باعث یک خلا روانشناختی میشود،
که این از سخت کوشی و فکر شما در زمینه راحی ساخته شده است، یعنی زندگی شما در دیوارهای آن زندگی نشده است.
در واقع تزیینی که بخشی از موجودیت شما باشد، گوشه ای را زینت میبخشد (باعث زیباییش نمیشود)
که این که ارتباط کاملا فیزیکی و بدون پیوند ذهنی روانشناختی با فرد مورد نظر است که البته با این وجود هم میتوانیم آن را خانه بدانیم.
تجزیه و تحلیل قطعه قطعه شده از خانه، بخشی از معماری است.
مفاهیم مورد بحث در "خانه معماران" و بسیاری دیگر بلافاصله در ذهن ناخودآگاه ادراک کنند جذب میشوند، یک پیام خانه یا غیر خانه ارسال میشود.
همانطور که در مرحله اولیه این مقاله مورد بحث قرار گرفت، این بدان معنی نیست که :
یک خانه بلافاصله غیرخانه محسوب میشود نمیتواند به یک خانه تبدیل شود.
بلکه باید بگوییم با توجه به سناریوی "اجاره" توانایی معماری را برجسته میکند که بتواند آن خانه را که غیرخانه در نظرگرفته شده را تبدیل به خانه کند و حس روانشناختی را ایجاد کند. بنابراین ایجاد این حس ممکن است خانه را برای بیش از یک فرد و یا حتی یک خانواده خانه در نظر گرفته شود.
باید درک واضح و عمیقی از نحوه دلیل زندگی ما به شیوه صحیح زندگی داشته باشیم.
از این رو میتوان از اصول طراحی استفاده کرد گه بر این نشست (انجمن) مثبت خانگی تاکید دارند.
هدف این مقاله تعیین خصوصیات فیزیکی دقیق نبود بلکه درک مقابل بین انجمن روانشناختی و انجمن معماری خانه بود.
زمانی خانه به عنوان ساختار روانشناختی از شرایط انسانی تلقی میشود که زندگی شخصی، زندگی اجتماعی، خاطرات و تزیینات ما، حس خانه را در آن ایجاد کند.
تحقیقاتی که این مقاله را برجسته میکند نشان میدهد که چنین نیست.
همانند مفهوم "solysombra" خانه در روانشناسی و معماری وجود د ارد.
هیچ یک از این دو رشته بدون ایجاد ارتباط ذاتی با دیگری در حقیقت یک انجمن خانگی ایجاد نمیکنند.
سه حالت تجربی اسمیت سیکس ماهیت فثیزیکی خانه را از اهمیت حیاتی در ایجاد یک انجمن خانگی برجسته کردهاند.
حالت فیزیکی درون این مفهوم به عنوان خصوصیات معماری تعریف میشود ثابت شده است که این خصوصیات معماری تاثیر مستقیمی در ارتباط خانه دارد.
از توانایی معمار برای تحریک ذهن بحث شده. (از طریق خانه هوپر).
Bruer پاسخ روانشناختی مثبتی که ساکنین ممکن است از طریق ارتباط خانه با طبیعت احساس کنند همانطور که در "سقوط آب" از رایت نشان داده شده است.
روشهای معماری تجزیه تحلیل در این مقاله تاثیری را که معماری به ادراک فضا و در نتیجه برداشت از فضا برای خانه دارد برجسته میکند.
با این حال این روش ها به هیچ وجه لیست کاملی یا تجزیه و تحلیل کاملی از روشهای بالقوه نیستند
که البته این اصول اصلی و پایه معماری است که میتواند تاثیر مثبتی بر انجمنهای ساکنین خانه بگذارد.
تحلیل مختصر انجام شده در سراسر این مقاله به جای راهنمای طراحی، در واقع یک روش تفکر معماری را پیشنهاد میکند.