در این مقاله از وب سایت رسمی دفتر معماری مسعود شرافتی با موضوع خانه در خانه بر درک تعادل بین انجمن روانشناسی خانه تمرکز شده است.
این مطالعه بر درک تعادل بین انجمن روانشناسی خانه و انجمن معماری خانه متمرکز شده است .
از طریق تجزیه و تحلیل مطالعات six smith و smith این نتیجه بدست آمد که
طبیعت فیزیکی خانه تاثیر بسزایی در تغییر درک اعضای خانواده نسبت سبک معاشرت خانگی دارد
بنابراین می توان اظهار داشت که عناصر معماری در یک خانه می تواند تاثیر مستقیم و فوری بر وضعیت روانی ساکنین داشته باشد و این تعیین می کند که خانه یک خانه است .
این تحلیل نشان داد که معماری به تنهایی نمی تواند حس خانه را ایجاد کند و از طریق درک عمیق از خواسته ها و نیاز ها و رفتار های اعضای خانه است
که می توان از روش های معماری منحصر به فردی استفاده کرد که می تواند حس خانه را القا کند
همچنین ارتباط بین دانش معمار و دانش بشری بحث شده است بنابراین این مقاله نشان می دهد که تعدیل اموزش معماری ممکن است این شکاف را پر کند
از طریق این تغییر ذهنیت می توان نسبیت بیشتری بین ایجاد تغییرات در خانه و معاشرت های خانگی بدست اورد.
البته این مقاله با تجزیه و تحلیل مختصری از خانه هایی که به عنوان محل اصلی اقامت در نظر گرفته شده اند نتیچه گیری نمی کند
بنابراین فاقد ارتباط روانشناختی است اما با این حال پاسخ خانه را دنبال می کند
از اوایل عصر انسانی فرم ساخته شده نقش مهمی در اطمینان از بقا و اسایش برای اعضای خانه داشته است .
سکونت به دلیل جابجایی مداوم مردم به ماهیت موقتی تبدیل شد اما با گذشت زمان مفهوم سکونت ماندگارتر شد
به دلیل همین ماندگاری معاصر است که مفهوم خانه با مسکن اغاز شد با این حال مفهوم خانه فراتر از این توضیح ساده توسعه یافته است .
از نظر تاریخی اصطلاح خانه محدود به اصطلاح ساختار فیزیکی نبود .
در مقیاس بزرگتر ممکن است شهر یا کشور خود را مانند ( که اغلب در حسرت خانه اند یا بیماری در خانه دارند تجربه شود ) احساس کنند .
با این حال هدف این مقاله تجزیه و تحلیل این ارتباطات وجودی خانه نیست بلکه در عوض تمرکز بر مقیاس خرد مسکن ، مسکونی است .
از این مرحله به بعد استفاده از خانه با حروف کج ( وابسته به به ایتالیایی های قدیم در چاپ ) به ارتباط خاص ان با خانه های مسکونی محدود می شود .
در داخل مسکن است که هم معماری و هم روانشناسی تاثیر بسزایی در احسا خانه دارد.
درک واضح قابل سنجش از ماهیت خانه در دومعرفه و چگونگی تاثیر ان بر روی فرد در حال حاضر وجود ندارد .
شایان ذکر است که بحث معماری در این مقاله فقط در این مقباس خاص مسکونی و ارتباط ان با ایده خانه نهفته است .
این بدان معنا نیست که مقیاس بزرگتر نمی تواند ویژگی های مشابه را استخراج کند و یا از ایده های مشابه استفاده کند .
به عنوان مثال یک کتابخانه عمومی ممکن است از طریق طراحی خود احساس اشتیاق یا گرما را بدهد که در خانه هر فردی انرا ارزو می کند.
مثال ها و تجزیه و تحلیل های بررسی شده در این مقاله در درجه اول بر روی یک خانه مسکونی واحد تمرکز می کند .
با در نظر داشتن بسیاری از مفاهیم ان می توان به مفاهین ساختمان های مسکونی بزرگتر ترجمه کرد .
به نظر میرسد که فضای معماری فعلی تمرکز واقعی در توسعه خانه ها ندارد
البته روند معماری همیشه در حال تغییر است و بیش از اصول اساسی طراحی مسکن دارا اهمیت است .
هرمان هرتزبرگر معمار هلندی زمانی معماری واقعی را به یک کارگاه تشبیه کرد که هردو مورد اطلاعات حیاتی و مهم در دسترس هستند
ولی ان ذهن اموزش دیده است که می تواند از انها رمز گشایی کند و قرار است برای حل یک موضوع معمار خانه را اباد کند .
( طراح فوق العاده ای باشد که هر دو افراد را تماشا می کنند رفتار ها ا می خوانند و انگیزه های انها را می فهمند و به نتیجه می رسند . لاوسون ۱۹۹۰ )
به این حال به نظر می رسد جو معماری فعلی به جای طراحی نیاز های ساکنان و نحوه ی زندگی انها در فضاهای مختلف بیشتر دیزاین و زیبایی را در نظر میگیرد.
البته این مسئله محدود به زندگی کاری یک معمار نیست که مراجعین ممکن است از ان برای چنین طرح های مرسوم استفاده کنند
اما در عوض مرتبط به محیط اموزشی دانشجوی معماری می باشد.
باید بدانیم انتقاد رایج از اموزه های معماری به جذابیت ان نسبت به شی در معماری است که در واقع یک طراحی اموخته شده است
که صرفا به عنوان اشیا بصری دیده می شود و فاقد ارتباط انسانی که تمامی فضاهای تمامی فضاهای طراحی شده از ان اشغال می شود می باشد .
این یک تعمیم گسترده در مورد مکتب معماری است زیرا بسیاری از معماران به دوران تحصیل خود نگاه می کنند
همانطور که درک درستی از فضای انسانی برای اولین بار کشف شده است .
با این حال فقط باید به مشاهیر معماران معاصر مانند فرانک گری و اثر بیلبائو که ناشی از طراحی هدایت شده توسط آن بود ، پی برد
تا متوجه شد که فشار به سمت معماری به عنوان اشیا بصری هنوز هم انجام می شود و برخی برای ان تلاش می کنند.
عینی سازی معماری کیفی از اصلی ترین نگرانی ها در طراحی خانه است
همانند استعاره کارگاهی ، اگر یک معمار قصد دارد یک خانه را طراحی کند ذهن تربیت شده و ان چیزی که فراتر از جسم به نظر میرسد باید حرف اول را بزند .
تجزیه و تحلیل تناسب بین ارتباط روانشناختی خانه و فضا های استخراج شده از خانه مانند کیفیت ، همراه با ایده های معماری در حال توسعه طرح هایی هستند
که سعی از ایجاد این احساس دارند ، انجام خواهد شد .
این تجزیه و تحلیل با هدف بررسی تعادل بین معماری و روانشناسی برای درک بیشتر تاثیر معماری در خانه های مسکونی تصور می شود.
۱- نه یک پاسخ / همانند بحث طبیعت در برابر پرورش منی توان به تاثیرات روانشناسی و تاثیرات معماری در ایجار محیط خانه به عنوان وقایع بی اهمیت نگاه کرد .
تنها زمانی می توان تصویری واقعی از خانه ایجاد کرد که هر دو به عنوان مکاتب فکری به هم پیوسته نگاه شود .
وسعت معانی تحقیق به دلیل واکنش احساسی انسانی که در خانه ایجاد می کند به یک دیدگاه روانشناختی در مورد خانه اشاره دارد
اما همانطور که در بالا گفته شد باید تعادل وجود داشته باشد .
این مقاله در یافتن جایگاه این تعادل است که بطور متمایزی به تحقیقات فعلی می افزاید.
از انجا که مفهوم خانه ماهیت روانشناختی دارد باید درک کرد که هیچ پاسخ قطعی وجود ندارد .
این مطلب ارزش این اکتشاف را کم نمی کند اما در عوض به یک نیروی محرکه برای ایجاد درک بهتر در پشت موضوعات اصلی مرتبط با ایده خانه تعدیل می شود.
با توجه به تربیت هویت فرهنگی ، نیاز های جسمی که متفاوت هستند تصور ما نیز متفاوت است هنگامیکه این مورد در رابطه با معماری ترجمه می شود
از طریق راه حل های بی نهایت متفاوت پاسخگو به این ایده برای خانه بوجود می آورد.
۳-۱)
از مفهوم Sixsmith از خانه از طریق تجزیه و تحلیل عمیق مصاحبه های انجام شده با ۲۲ دانشجوی کارشناسی ارشد برای تعیین معنای انها از خانه انجام شد . ( Sixsmith 1986) .
ویژگی های قابل توجه تحلیل Sixsmith استفاده از کارمرتب سازی چند گانه ( mst ) و عدم وجود یک موضوع مصاحبه مستقیم تحمیل شده بود این موضوع به شرکت کنندگان این فرصت را می داد تا در طول فرایند مصاحبه بدون مصاحبه کننده دیدگاه روانشناختی خود را بر اساس ادبیات فعلی در مورد خانه به تصویر بکشد نتیجه حاصل شده ۲۰ معنای طبقه بندی شده از خانه بود که هم مقیاس فردی و هم مقیاس جامع را نشان می داد.
این دسته ها برای ایجاد حس خانه بطور مستقل عمل نمی کنند ولی در عوض بصورت دسته های مختلف ممکن است برای ایجاد حس یک معاشرت خانگی استفاده شوند سپس برای تعیین حالت های تجربی که این ۲۰ مقیاس را می توان در ان قرار داده ، سطوح بیشتری از طبقه بندی را امکان پذیر کرده بود.(که در جدول ۱ شرح داده شده است )
فیزیکی | اجتماعی | شخصی |
ساختار: خدمات ، سازه ای | نوع رابطه | خوشبختی |
سبک معماری | کیفیت رابطه دوستان و سرگرمی محیط | تعلق خاطر |
محیط کار | حریم خصوصی | |
زمان | ||
مکان های معنا دار | ||
تمایل به بازگشت |
این حالت ها شامل جنبه های شخصی ، جنبه های اجتماعی و جنبه های فیزیکی خانه است .
هر ۳ حالت موجود در فرضیه ضمیمه این مقاله است .
می توان نتیجه گرفت که هر ۲ حالت شخصی و اجتماعی می توانند با یک پاسخ روانشناختی همسو شوند در حالیکه حالت فیزیکی را می توان معماری دانست با این حال این دسته بندی ممکن است چندان صریح نباشد.
خانه Go dsells peninsula با استفاده از استعداد ها نسبت به مقدسات و حریم خصوصی که بطور سنتی اهمیت دارد در حمام آن ها به دنیا ی خارج باز می کند .
استفاده از دیوار های صفحه نمایش و فضای نیمه بسته اسباب بازی با مفهوم حریم خصوصی در حالیکه اطمینان ساکنین و حس راحتی با فضا کاملا محسوس است .
Hooper با استفاده از دیوار تراشیده شده از سنگ تراشی یک نمای قاب عکس از داخل و خارج ایجاد می کند بنابراین با مفهوم فضای باز خصوصی و نیمه خصوصی بازی می کند.احساس حریم خصوصی مورد نیاز در حفظ حس خانه از طریق هر ۲ طرح به یک ویژگی معماری تبدیل شده است .
Sixsmith علاوه براین تقاطع بین شخصی و جسمی از طریق مقوله بیان خود تاکید میکند.
ساختار/چیدمان ، سبک ، دکوراسیون ، وسایل منزل … اینها خانه را به مکانی بالاتر از هر مکان دیگری تبدیل می کند .
در چنین فضایی امکان بیان خود وجود دارد . همین پیچیدگی هاست که بیشتر بر ماهیت چند وجهی خانه تاکید می کند .
طبقه بندی عناصر توسعه یافته که حس خانه را تشخیص می دهد نشان می دهد که معماری در ترکیب با بسیاری از دیگر عوامل روانشناختی می تواند بطور بالقوه بر حس خانه تاثیر بگذارد .
توجه : کار مرتب سازی چند گانه (mst) برای ارائه روشی جهت اشکار کردن و کاوش روش هایی که مردم به طور طبیعی دنیای خود را مفهوم بندی و طبقه بندی می کنند ارائه می شود . (sixsmith1986)
۳٫۲٫
در تحقیقات خانه اسمیت از ۳ حالت تجربی توسعه یافته در طول تحقیقات Sixsmith استفاده کرده است .
که هدف این بود که با اطمینان بیشتری خصوصیات مورد نیاز یک خانه مسکونی را بصورت یک خانه ویلایی در نظر بگیریم . (Sixsmith 1994)
اسمیت به جای تولید مجدد تحقیقات و استفاده از همان روش (mst) از روش حادثه بحرانی (CIT) طرفداری کرد.
این امر باعث شد یکسری دیگر از تجزیه و تحلیل ها انجام شود که نه تنها ویزگی های اساسی و صرفا مطلوب برای یک محیط خانه بود بلکه ویژگی های یک محیط غیر خانگی را فراهم کرد.
اهمیت معیار های محیط غیر خانه یکی از مولفه های اصلی تحقیق در این مقاله است.
زیرا اجازه می دهد که درک بهتری نسبت به عناصری که طراحان باید از انها اجتناب کنند می دهد به منظور به حداقل رساندن امکان توسعه فضاهایی که فاقد حس مورد نیاز خانه هستند که بتواند واقعا موفق باشد.
همانند روش مصاحبه Sixsmith از طریق سوالات بازپایان که به شرکت کنندگان اجازه می دهد تا پاسخ عمیق را از طریق پاسخ گسترده ارائه دهند و از تعصب مصاحبه گراجتناب می شود.
از طریق چنین سوالاتی :
همانطور که بیان شد پاسخ های این سوالات به سوالات در ۳حالت ازمایشی Sixsmith طبقه بندی شده و در گروه های منحصر به فردی که از طریق تجزیه و تحلیل جمعی ایجاد شده اند گروه بندی می شوند. ذکر خاص خصوصیات جسمی ، اجتماعی یا شخصی خانه مورد استفاده قرار نگرفت .
اما در عوض CIT (روش حادثه بحرانی ) اسمیت را قادر ساخت تا پاسخ های انها را تعیین کند و ان درصدی که طبیعت فیزیکی خانه در درک محیط خانه تاثیر می گذارد و همچنین در تعیین تعادل بین انجمن روانشناختی و ماهیت معماری یک خانه درک شده از اهمیت بسزایی برخوردار است.
در این مرحله شایان ذکر است که ماهیت اصلی سوال اول وجود دارد .
از نظر روانشناختی پیش فرض این سوال این است که سوژه ها در چهار چوبی از ذهن قرار می گیرند که می توانند عمقی از تجزیه و تحلیل را بدون فرایند اماده سازی امکان پذیر نکند .
این فرایند اغاز به کار تاثیر مستقیم بر ضمیر نا خوداگاه افراد دارد از این رو که می تواند فرایند رفتاری را بدون اطلاع ذهن اگاه انها تحریک کند . ( gold well 2005)
و این نباید دستکاری محسوب شود زیرا صرفا اطمینان از قرار گرفتن افراد در چهار چوب ذهنی مناسب برای توصیف برداشت های واقعی خود از خانه است .
همانطور که قبلا گفته شد درک نا خود اگاه از خانه برای درک اینکه چه عناصری خانه را ایجاد می کنند حیاتی است .
بنابراین همسو سازی ذهن هوشیار با نا خود اگاه از طریق فرایند اماده سازی ( که تا حد زیادی تحت تاثیر کار طراحی خانه خود است ) رمز موفقیت روش های اسمیتز است .
در درجه اول پاسخ به سوال اول حالت شخصی و جسمی بود از انجا که این سوال نوع ارتباط ( مثبت یا منفی ) را مشخص نکرده است ، نتایج فقط ذکر مضامین گفته شده را نشان می دهد نه اینکه ایا این امر در ایجاد حس خانه کمک می کند یا مانع ان می شود .
البته این نتایج را ضعیف نمی کند ، زیرا چنین مضامینی هنوز اشاره به تمرکز بر فاکتور های مضامین در محیط خانه دارد.
به پیوست ۳ مراجعه کنید تا ببینید شکست اسمیت در این سوال بدست امده است .
مشاهده می شود که بالاترین درصد پاسخ ویژگی های فیزیکی درون مضمون فیزیکی بوده است و به دنبال ان فضای خانه و اسایش در درون مضمون شخصی بوجود امده اند .
به راحتی می توان ویژگی های فیزیکی را از نظر معماری تشخیص داد اما این فضای خانه و راحتی درون مضمون شخصی قرار دارد ، همراه با تفاوت های رفتاری که بر ماهیت فیزیکی خانه تاکید می کنند برای ایجاد یک ملاقات خانگی .
اسمیت اظهار داشت که ویژگی هایی مانند خوشامدگویی و فضای ارام بیشتر در موضوع فضای خانه رایج است .
در ابتدا می توان از این به عنوان یک ارتباط روانشناختی دیدن کرد اما همانطور که در طول تجزیه و تحلیل عناصر شهودی هم ذات پنداری رفتار دیده شد ، جمعیت فیزیکی فضا ممکن است مستقیما بر توسعه چنین پاسخ های نا خود اگاه تاثیر بگذار که همچنان این موضوع در پاسخ به راحتی ادامه می یابد که اسمیت اظهار داشت که هنوز مشخص شده است که پاسخ راحتی از نظر جسمی یا روانی است یا ترکیبی از هر دو . ( smith 1994)
همانطور که در پیوست ۴ مشاهده شد پاسخ به این سوال ۲ ، بسیار اجتماعی تر از حالت شخصی و جسمی بود.
معمول ترین پاسخ به اینکه چرا افراد در اقامتگاه فعلی شان ، حس خانه را دارند به دلیل روابط اجتماعی درونی خودشان بوده است .
این نشان می دهد که رابطه با اعضای خانواده ( یا داشتن حیوانات اصلی خانگی همانطور که بسیاری از افراد اظهار داشتند ) دلیل اصلی ان بود که انها معتقد بودند یک نشست خانگی ( معادل مهمانی خانگی به لحاظ صمیمیت ) در خانه احساس می شود .
دو دلیل دوم تاثیر عناصر فیزیکی بر این انجمن خانگی بود.
این نشان که درک اگاهانه ما از خانه مستقیما تحت تاثیر طبیعت اجتماعی ما در فضای بزرگتر از ارایش فیزیکی است که ممکن است این تعاملات اجتماعی از ان روی دهد .
این بدان معنا نیست که فیزیکی بودن فضا مهم تلقی نمی شود .
این اولین موضوع بحث برانگیز است که بی تاثیر نبوده .
نتایج سوال که در پیوست ۵ نشان داده شد است یک سیستم اعتقادی کاملا متفاوت با انچه در سوال قبلی مشاهده می شود ارائه می دهد .
هنگام بحث در مورد ویژگی های منفی خانه فعلی انها یا اینکه چگونه می توان حس خانه را در محل زندگی فعلی انها بهبود بخشید موضوع فیزیکی خانه محبوب ترین پاسخ بود .
بیش از نیمی از ازمودنی های مرد و بیش از ۸۰% از ازمودنی های خانم اظهار داشتند که ارایش فیزیکی محل زندگی فعلی انها تاثیر منفی بر درک انها از احساس فضای خانه بودن دارد.
این برای این مقاله از اهمین کلیدی برخوردار است. زیرا نه تنها تاثیری که ماهیت معماری در ایجاد حس خانه دارد ، بلکه این واقعیت را نشان می دهد که بسیاری از خانه ها به سادگی به گونه ای طراحی نشده اند که به توسعه احساس مورد نظر کمک کنند.
ممکن است اظهار شود که این مسئله فرد گرایانه است زیرا هر کسی ممکن است با یک مدل خانه ارتباط برقرار کند این اشاره به این احتمال دارد که ممکن است در هنگام طرلحی خانه یا جستجئی یک ملک اجاره ای فرد متوجه نشود برای داشتن حس خانه چه چیز هایی نیاز است اما با اکثریت قریب به اتفاق نارضایتی از ماهیت فیزیکی خانه را اعلام داشتند که این موضوع بیشتر به یک سرما خوردگی جمعی از شکل خانه ساخته شده منجر می شود.
نتایج سوال ۴ که در پیوست ۶ نشان داده شده است در راستای روند فیزیکی و وجود جو به عنوان یک ضرورت در ایجاد محیط خانه در محل های سکونت گذشته ادامه دارد.
طراحی و ساختار معماری در کنار بسیاری از توصیفات جو در خانه های گذشته احساس مشترکی بود که در طول پاسخ شرکت کنندگان ذکر شد .
که البته این موضوع بیشتر به درک شرکت کننده از خانه است که در طول سوال ۱ نشان داده شده است.
که این پاسخ به خانه های گذشته در ارزیابی طراحی برای خانه های اینده بسیار مهم است .
اسمیت عنوان کرد پاسخ به این سوال در مقایسه با پاسخ های دیگر دارای محتوای غنی است .
توانایی نگاه کردن به خانه های گذشته خود با وضوح ، سهولت و درک ، سپس قادر به ارزیابی انچه درست و انچه غلط است ، اساس طراحی خانه های جدید است .
با این وجود با توجه به این دانش از تجربه گذشته به دلیل عدم توانایی ما در پیش بینی موثر نیاز های اینده و کمیت واقعی عناصری که به ایجاد یک خانه جدید کمک می کنند ، هنوز کمبود کیفیت خانه در مسکن های جدید را نشان می دهد.
این مسئله مهمی است که معماران با ان روبرو هستند زیرا درک نیاز های مشتری تنها در صورتی حاصل می شود که مشتری خود نیاز های خودش را درک کند در پایان این مقاله بیشتر این موضوع مورد بحث قرار می گیرد.
همانطور که در پیوست ۷ مشاهده شد ، نتایج حاصل از سوال ۵ نشان می دهد که عدم وجود حریم خصوصی و عدم رضایت از طبیعت فیزیکی خانه بیشترین تاثیر را در عدم وجود خانه های مسکونی در ایجاد حس خانه داشته است .
یک پاسخ در زمینه فیزیکی محیط های غیر خانه تاریک و سرد ، غیر دوستانه بود .
این پاسخ خالص پیوند بین درک روانشناختی فضا و فرم ساخته شده معماری را برجسته می کند.
هیچ یک از این توصیفات ماهیت معماری ندارند با این وجود توانایی معماری را در محدود کردن این ادراکات از طریق طراحی بیان می کند.
استفاده از جهت گیری ، تهویه طبیعی ، عنصر متضاد برخی از ابزار های موجود در اختیار یک معمار است که ممکن است تاثیر بسزایی در کاهش درک محیط غیر خانه داشته باشد و همچنین عدم توجه و کمبود حریم خصوصی یک عامل اصلی تعیین کننده برای یک محیط غیر خانه بود.
معماری به معنای تجسم مکان های نبوع (حضور روح مکان ) است
و وظیفه معمار ایجاد مکان های معنادار است که به موجب ان به انسان کمک می کند تا زندگی کند .
همانطور که در هر دو تحلیل smith و sixmith از اینکه خانه برای ساکن خانه چیست نشان داده شده است ، طبیعت فیزیکی از اهمیت بالایی برخوردار است .
بنابراین این نقش معمار است که می فهمد چه عناصری را می توان برای اطمینان از ایجاد حس خانه در طراحی های مسکونی پیاده سازی کرد .
تجزیه و تحلیل زیر به هیچ وجه لیست کاملی از عناصر معماری نیست که ممکن است در ایجاد این احساس نقش داشته باشد اما در عوض بینشی از ماهیت دو گانه بودن خانه در معماری است.
soly sombra جنبش مدرنیستی پس از جنگ جهانی دوم بینش اساسی در ایده معماری طراحی خانه را ارائه می دهد.
اما تنها با تلاش برای گسترده سازی و در نهایت ساده سازی سبک خود اشکار شد.
ماهیت تجاری نگاه مدرن که از طریق طرح باز زندگی در فضای باز تاکید بر راحتی و غیر رسمی بودن در مجلات مصرف کننده ان زمان رواج یافته بود و از انچه جنبش در درجه اولهدف ان بود نفی شد.
که البته این پاسخ مصرف گرایانه به جنبش مدرن بر راحتی انسان گرایانه از ارامش و سهولت زندگی متمرکز بود.
این را می توان به عنوان نقطه مقابل مفاهیم قلب ، یک انسان گراییتشبیه کرد . (ویلیام مینم ۱۹۸۲)
انسان گرایی واقعی انسان را زنده تر می کند.
از نظر معنای اصلی شرایط و هم از نظر توانایی او برای کنار امدن با ان و هم ایجاد افرینش با شدت و اندیشه متمرکز زنده.
راختی واقعی انسان نه تنها از توانایی انسان برای احساس ارامش در فضای خود ناشی می شود بلکه به موارد بیشتری نیاز دارد .
این دیدگاه در مورد نسخه مصرف شده جنبش مدرنیستی بر نیاز هایی در دسیسه در یک فضا برای فعال کردن ذهن تاکید دارد.موضوعی که در مصرف گرایی مدرن مطرح می شود این است که هیچ یک از این ۲ اندیشه نمی تواند واقعا جدا از یک خانه باشد چرا که حس خانه از طریق فعال سازی و راحتی غیر فعال که همزمان با هم کار می کند وجود دارد .
یکی بدون دیگری قادر به تامین نیاز های انسان نیست .
متضاد ترین عناصر طبیعت ما باید همزمان در یک کار و به مشخص ترین شکل از شادی برسند مثلا حرکت در یک جهت در یک کار لذت گرم امنیت در حضور شومینه باید وجود داشته باشد .
کیفیت یک تخته سفید و شکسته وجود دارد .
کمال ساخت و جزئیات همرا با هم و در تضاد با سادگی ، گسترده بودن شکل و کاربرد انها وجود دارد .
معمار باید شهامت قصور را داشته باشد.
احساس فضای ساخته شده توسط انسان ، شرایط هندسی و معماری ان همراه با هم و در تضاد با اشکال ارگانیک طبیعت و انسان وجود دارد .
همانطور که اسپانیایی ها می گویند sol y sombre خورشید و سایه نه خورشید با سایه .
sol y somber مفهوم تعادل را در مفاهیم خانه کاملا بر جسته می کند از فرض بزرگتری که در این مقاله بحث شد یعنی تعادل بین روانشناسی و معماری است .
بای ایجاد تعادل بین عناصرمعماری منفرد مانند مواردی که به طور خلاصه در بالا توضیح داده شد همیشه و هرگز در معماری و روانشناسی وجود ندارد .
در واقع هم منفعل است و هم فعال . ساده و پیچیده است . این بیش از هر چیز یک عنصر نیست بلکه تعادلی است که باید در یک خانه وجود داشته باشد.
دو حوزه از تئوری رابرت اردیس در مورد نیاز های مکانی در مفهوم sol y sombra را اشکار می کند .
نظریه وی نشان می دهد رضایت انسان از فضا به تحریک و امنیت بستگی دارد .
احساس هویت نیز توسط ادریس مورد بحث قرار گرفته است اما این احساس را در فصل ۵ مورد بحث قرار خواهیم داد.
در چهارچوب ما می توانیم sol را به عنوان تحریک و sombra را به عنوان امنیت در نظر بگیریم .
پاسخ مثبت انسان به تحریک ممکن است توانایی هر یک احساس راحتی ذاتی در برخی از اعضا خانه را داشته باشد و برعکس ناراحتی عده ی دیگری از اعضای خانه را ، با این چیزی بیش از جستجوی سرگرمی است و در نهایت ان عدم تحریک می تواند از نظر روانی اسیب رسان باشد .
خوشبختانه طراحی مسکونی توانست به مرز های محرومیت حسی برسد اما مفهوم پیرامون این شرایط انسانی هنوز در حال اجرا است.
برای فعال سازی ذهن وتحریک ، ما به نقاط مورد علاقه در این فضا نیاز داریم .
متناوبا تحریک بیش از حد می تواند تاثیر نا خوشایند و استرس زایی داشته باشد که باعث شود راحتی در یک فضا را غیر ممکن کند در نتیجه باید تعادلی بین عدم تحریک و تحریک بیش از اندازه وجود داشته باشد در فضای یک خانه .
در این نمودار از ۴ تا ۶ نشان می دهد طیف وسیعی از سطوح تحریک بدست امده در طراحی خانه ها از یک طراحی مینیمالیستی که در حد کمی از تحریک اعمال شده تا مجتمع اپارتمانی که تحریک بیش از اندازه دارد که می توان به درجات مختلف دست یافت.(Breuers Hooper Home)
در طراحیHome Breuers Hooper به عنوان نمونه ای از ماده تحریک کننده متوسط در نظر گرفته شده است .
ماده متضاد اثری طبیعی در دیوار های رنگی آن به طبیعت مرتبط با سنگ های کف رسیده است .
کنتراست ایجاد شده بین جهان درون و بیرون توسط شیشه تقسیم می شود اما از طریق این دیوار ویژگی گفته شده شکسته می شود این عناصر ممکن است بدون تحریک بیش از حد احساس عدم امنیت را برای اعضای خانه ایجاد کنند .
پس این ایده یک نظر ایده ال برای نمای خانه ها نیست .
فاکتور مهم این درون این مفهوم همانطور که در این مقاله امده است ماهیت فرد گرایانه اعضا است .
در هر صورت به سادگی نیست برسیم به تعادل وحد وسط بین کمبود تحریک و تحریک بیش از حد .
بلکه تامین نیاز های فردی اعضا ممکن است در هر نفطه از فضا کاهش یابد.
امنیت ، نیاز به امنیت نه به معنای خطر جسمی بلکه به معنای ثبات و قابل پیش بینی بودن ساختار و فضا یک نیاز اساسی در این مفاهیم است .
شرایط انسانی نیاز به احساس پیش بینی دارد تا فرد در ارامش قرار دهد و در فضایی باشد که احساس ارامش و امنیت را توام با هم داشته باشد
که در این امر دانش بدست آمده از چگونگی عملکرد یک فضا و درک اوضاع اجتماعی کلی ، درک فوری نحوه عملکرد ما در یک فضا را امکان پذیر می سازد.
مثلا در تصویر بالا که نشان داده شده است . شومینه اتاق نشیمن سنتی ، نمونه کاملی از چنین تهویه مطبوع انسانی است.
هدف فیزیکی آن گرم کردن اعضای خانه است اما در واقع توانایی روانی ان را در تحریک احساس محیط و تاثیر ان بر فضا اصلی را نشان می دهد .
و این طبیعت است که در چنین طراحی هایی برتده می شود و کانون نمونه بارز این اعتقاد است و نه تنها قلب روانشناختی بلکه غالبا نقطه مرکزی است در طراحی فضا .
در سایر مقالات وب سایت رسمی دفتر معماری مسعود شرافتی تلاش شده تا با پرداختن به نکات مهم در معماری ساختمان و خانه قدمی در بهبود آن برداشته شود.
از جمله مباحث مرتبط با این مقاله: